حرف دل را که بر دیوار نمی نویسند
به نام یگانه ی هستی
حرف دل را که بر دیوار نمی نویسند...
اما حرف مرا بر دیوار تاریک قلبم بخوان
که مست تو دیوار فاصله را
نمیشناسد
و بی واسطه میخواندت...
_این گریبان دریده را میهمان کن به ضیافتی...
سرخوش از امید وصال
در فراسوی تنگنای این دنیای بی مقدار
در آستانه ی فنا برای دیدار...
تا بقا یابد دراین فنا...
_بیا که آسمان را لبریز کرده ای از مستی عشق خویش...
و این زمین تشنه خشک شد
از این همه بیتابی برای وجودت
که سراسر آب حیات است...