امام امیرالمؤ منین و نشانه هاى ظهور حضرت مهدى قسمت اول
1- در جواب صعصعة بن صوحان
امام امیرالمؤ منین علیه السلام در جواب صعصعة بن صوحان که از یاران آن حضرت بود در باب دجال و خروجش، به نشانه هایى از ظهور آقا حضرت بقیة الله فى الارضین ارواحنا له الفداء بیاناتى فرمودند که اجمالا به عرض خوانندگان عزیز مى رسد.
ابتدا امام علیه السّلام اشاره فرمودند که همه علوم از آن خداوند بزرگ است ، والا یکى از مسلمات مذهب شیعه این است که دانش امام معصوم و برگزیده از طرف خداوند عالم، نامحدود است ؛ یعنى از گذشته و آینده و حال اطلاع دارد، آن هم با قرینه (بپرسید از من پیش از آنکه دیگر مرا نیابید)، والا لازمه اش یا تناقض یا تهافت در کلام امام است . از یک سو مى فرماید هرچه مى خواهید تا من میان شما هستم از من بپرسید و از سوى دیگر مى فرماید در ندانستن، من هم مثل شما هستم . ممکن است نظر آقا امیرالمؤ منین این باشد که مردم در پیشگاه خداوند همه مساوى هستند. بنابراین علم ما هم از جانب خداوند است که اگر نمى داد من هم مثل شما بودم . اجمالا به اصل مطلب توجه فرمایید.
نزال بن سبره نقل مى کند که (حضرت امیرالمؤ منین) على بن ابى طالب علیه السّلام خطبه مى خواندند. پس از حمد و ثناى الهى سه بار فرمودند: (( سلونى قبل ان تفقدونى)). پس، صعصعة بن صوحان برخاست و عرض کرد: یا امیرالمؤ منین ! دجال کى خروج مى کند؟ فرمودند: خداوند سخنت را شنید و از آنچه اراده کرده اى آگاه است . و قسم به خدا که سؤ ال شونده داناتر از سؤ ال کننده نیست (مگر آنچه را که خداوند تفضل فرموده است .) براى خروج دجال علائم و نشانه هایى است که یکى از بعد دیگرى واقع مى شود، البته پى درپى و طابق النعل بالنعال و اگر بخواهى براى تو بیان مى کنم . صعصعة عرض کرد: بفرمایید، یا امیرالمؤ منین !
امیرالمؤ منین علیه السّلام فرمودند: مطالبى که مى گویم به خاطر بسپار و بدان که علائم خروج دجال به شرح زیر است :
1. مردم نماز را ترک مى کنند و در میان مردم مى میرد (کنایه از اعراض مردم و بى تفاوت بودن در مقابل این دستور حیاتى است).
2. امانتها را ضایع مى کنند (دیدیم که چطور قرآن و خاندان رسالت را که امانت بزرگى الهى بودند به دست فراموشى سپردند و جامعه اسلامى را به تباهى کشاندند).
3. دروغ گفتن را حلال مى شمارند (تحت عنوان سیاست اجتماعى و غیره).
4. ربا خوردن یکى از کارهاى معمولى جامعه مى شود.
5. رشوه خوارى در میان مردم رواج پیدا مى کند.
6. ساختمانها را محکم مى سازند (از بتون و آهن و سنگ ساخته مى شود).
7. دین را به دنیا مى فروشند (یعنى براى دست یافتن به دنیا و نعمتهاى زودگذر آن از ارتکاب هیچ گناهى باک ندارند).
8. نابخرادان و مردم کم عقل را بر کارها مى گمارند.
9. زنان را در کارهاى اجتماعى و شخصى طرف مشورت قرار مى دهند.
10. قطع صله ارحام مى کنند و از خویشاوندان فاصله مى گیرند (مخصوصا خانواده هاى فقیر و بى بضاعت).
11. در کارهاى زندگى از هوى و هوس پیروى مى کنند (با منطق ((دلم مى خواهد)) خود را قانع مى کنند).
12. در کشتار و خونریزى بیباک هستند (که امروزه شاهد آن هستیم .
13. بردبارى و حلم را به حساب ضعف و ناتوانى مى گذارند.
14. ظلم و بیدادگرى را مایه مباهات و فخر قرار مى دهند.
15. زمامداران در آن زمان از فاسقان و فاجران (گناهکاران)اند (و مردم با وجود دیدن فسق آنها ساکت هستند بلکه یاریشان مى کنند).
16. وزیران دولتها ستمگران جامعه هستند (که با تکیه به مقام وزارت از هر ظلمى باک نخواهند داشت).
17. عارفان و مدعیان مقام تهذیب نفس و تقوا خیانتکارانند (به عقاید و افکار مردم خیانت مى کنند).
18. قاریان قرآن از افراد فاسق اند.
19. شهادت دادن بر اساس زور به وجود مى آید (یعنى از قدرتهاى فردى و اجتماعى سوء استفاده مى شود و مردم را وادار مى کنند که به نفع آنها شهادتهاى دروغین بدهند).
20. گناهان علنى شده، حیا و شرم از میان برداشته مى شود (مانند تشکیل مجالس علنى از زن و مرد و پهن کردن بساط میگسارى و اعمال زشت جنسى، رقصهاى دسته جمعى از زن و مرد و برپا داشتن مجالس قمار و...).
21. بهتان و برخلاف واقع گویى نسبت به مردم رایج مى شود.
22. سرکشى و طغیان و بدرفتارى علنى مى شود.
23. قرآنها را با چاپهاى زرین و جلدهاى زرکوب در اختیار مردم قرار مى دهند (در صورتى که از عمل کردن به احکام و قوانین قرآن در میان آن مردم خبرى نیست بلکه درست بر خلاف آنچه مى فرماید عمل مى کنند).
24. مساجد را از لحاظ ساختمان مزین مى سازند (در صورتى که از محتواى آن یعنى تقوا خبرى نیست).
25. مناره هاى مساجد را بسیار مرتفع مى سازند (که از راه دور توجه بینندگان را جلب مى کند) اما از دورن - یعنى تقوا - خالى است .
26. اشرار و مردم دور از خدا و معنویت در جامعه محترم هستند.
27. مردم در راه باطل و تقویت و پشتیبانى از اشرار صفوف فشرده خواهند داشت .
28. در کارهاى فردى و اجتماعى هواهاى نفسانى مختلف است و هر دسته یک راه براى خودش انتخاب مى کند.
29. پیمان شکنى رایج مى شود و وعده الهى نزدیک مى گردد.
30. زنان با مردانشان به جهت حرص به دنیا در کار تجارت شرکت مى کنند.
31. صداى فساق برخیزد و به آنها گوش فرا داده شود (مورد توجه و مقبول دیگران باشند).
32. زعیم و حاکم بر آن مردم رذل ترین افراد جامعه است (فاقد تمام صفتهاى خوب).
33. مردم از بدکاران و فاسقان مى ترسند (از شر آنها در امان نیستند).
34. دروغگویان از طرف مردم به عنوان راستگو تاءیید مى شوند (مانند دروغهاى سیاستمداران که پیوسته در مجامع مورد تاءیید مردم قرار مى گیرد).
35. خیانتکاران به عنوان امین مردم و پرچمدار امانت معرفى مى شوند (نظیر انتخاباتى که در سرتاسر جهان صورت مى گیرد، مانند انتخاب ریئس جمهورها، نخست وزیرها، یا نمایندگان مجلس که به عنوان امین اجتماع انتخاب مى شوند، در صورتى که از اول اکثرا کار این دسته خیانت به امانتهاى مردم بوده است).
36. هنر پیشه هاى آوازه خوان تربیت مى شوند.
37. مردم گذشتگان را لعنت مى کنند.
38. زنها سوار بر زینها مى شوند (اسب سوارى، رانندگى و امثال اینها).
39. مردان از نظر لباس و قیافه شباهت به زنها پیدا مى کنند و نیز زنان شبیه به مردها مى شوند (بطوریکه انسان گاه دچار تردید مى شود که این زن است یا مرد - بکرات اتفاق افتاده است -.)
40. بى آنکه از افراد شهادت بخواهند براى خوشایند اهل دنیا خود را به عنوان شاهد معرفى مى کنند.
41. احکام و علوم دین را براى دنیا مى آموزند و اعمال دنیوى را بر کارهاى مربوط به آخرت ترجیح مى دهند. بر دلهاى گرگ صفتشان جامه میش مى پوشند، قلبهاى آنها آکنده از کثافت است بطوریکه از هر مردارى گندیده تر است .
عمر بن الخطاب از حضرت امیرالمؤ منین سلام اللّه علیه سؤ ال مى کند:
نام حضرت مهدى چیست ؟ امام فرمودند: اما اسمش را نمى گویم، زیرا حبیبم رسول خدا از من عهد گرفته است که تا ظهورش نامش را نگویم . عرض کرد: اوصافش را براى من بیان کن . آقا فرمودند: او جوانى است متوسط القامه، خوشرو و خوش موى که موهایش بر شانه اش ریخته است و نور صورتش بر سیاهى محاسن و سر مبارک آن حضرت احاطه نموده است . پدرم به قربان فرزند با شخصیت ترین کنیزان باد(2).
اصبغ بن نباته مى گوید: از حضرت امیرالمؤ منین علیه السّلام شنیدم که مى فرمودند:
قبل از قیام قائم سالهاى پر از خدعه اى است . در این سالها (پیش از قیام) راستگویان به نام دروغگو معرفى مى شوند و دروغگویان به عنوان راستگو. در این سالها ((ماحل))تقرب پیدا مى کند و ((رویبضه)) سخن مى گوید. اصبغ مى گوید: عرض کردم ((ماحل))و ((رویبضه)) چیست ؟ فرمودند: مگر قرآن را نخوانده اى که مى فرماید:((و هو شدید المحال)) ؟ قال یرید المکر - فرمودند: منظور از ((ماحل)) آدم مکارى است که به وسیله مکر زیاد مردم را به خود متوجه مى کند.
و اما معنى ((رویبضه)). اگر چه در این حدیث پاسخ معناى آن افتاده ولى در جاى دیگر از رسول گرامى اسلام صلى الله علیه و آله نقل شده است که ((الرویبضة الرجل التافه ینطق فى امر العامة)) یعنى مرد حقیر و بى شخصیتى که در امر عامه مردم دخالت مى کند و سخن مى گوید.
عبید بن کرب مى گوید:
از امام امیرالمؤ منین علیه السّلام شنیدم که فرمودند: از براى ما اهل بیت پرچمى هست . هر کسى که جلو بیفتد و یا عقب بماند نابود است، اما هر کسى که همراه این پرچم گام بردارد و از آن متابعت کند، نجات مى یابد و با ما خواهد بود.
خواننده عزیز!
جلو افتادن یا عقب ماندن از این پرچم معنایش این است که ایمان به ولایت ما نداشته باشد و معنى متابعت این است که دستورها و اوامر ما را اطاعت کند.
درباره نداى آسمانى در روزهاى اول ظهور در این حدیث از حضرت امیرالمؤ منین علیه السّلام نقل شده که آن حضرت فرمودند:
هرگاه منادى از آسمان فریاد زند که حق با آل محمد صلى الله علیه و آله است در این موقع مهدى ما ظاهر مى شود و مردم او را مى بینند و مى شناسند و خوشحال و مسرورند و دیگر نام غیر از حضرت بقیة الله را نمى برند.
ابى مروان از حضرت امیرالمؤ منین علیه السّلام درباره حوادث پیش از قیام حضرت مهدى روحى له الفداء روایت مى کند که فرمودند:
1. پرچمهایى پیدا مى شوند و رنگ آنها سیاه است . در این موقع در خانه هاى خود بنشینید و هیچ حرکت نکنید.
2. سپس مردمى کوچک (یا از نظر سن یعنى جوان یا از لحاظ شخصیت تهیدست) پدید مى آیند که به آنها اعتنا نمى شود. آنان داراى قلبهایى همچون پاره هاى آهن اند.
این افراد دولتمردانى هستند با چنین ویژگیهایى :
الف . به عهد و میثاق خود وفا نمى کنند (پاى بند وفاى به عهد نیستند).
ب . مردم را به سوى حق مى خوانند اما خود از حق پیروى نمى کنند و از لحاظ واقع اهل حق نیستند.
آنها به جاى اسم از کنیه خود استفاده مى کنند و نسبشان پوشیده و نامعلوم و موها آنها دراز و افتاده مانند موى زنان است . سپس در میانشان ایجاد اختلاف مى شود. آنوقت خداوند به هر کسى که بخواهد حق را واگذار مى کند.
خواننده عزیز!
در آیات زیادى از قرآن مجید خداوند وعده فرموده است که باید به وسیله قیام حضرت بقیة الله روحى له الفداء حق را به آل محمد برساند و حکومت حقه آنان سراسر جهان را فرا بگیرد.
حضرت على علیه السّلام در خطبه اى معروف به ((خطبة البیان)) آنگاه که خود را معرفى مى فرماید، مى رسد به این قسمت که (( اءنا اءبو الاءئمة اءلاطهار اءنا ابوالمهدى علیه السّلام القائم فى آخرالزمان)) یعنى : منم پدر امامان پاک، منم پدر مهدى علیه السّلام که در آخرالزمان قیام مى کند.
در این حال مالک اشتر که پایین منبر مولا بود به پا خاسته، از حضرت مى پرسد که این قیام کننده از فرزندان شما کى قیام مى فرماید؟ حضرت چنین فرمود:
1. هنگامى که نابود شونده نابود شود.
2. و حقایق مخفى شود (حقایقى که سیاستمداران و زمامداران آن را با زبان دیپلماسى و غیره کتمان مى کنند)، یا حقایق سبک شمرده شود (در صورتى که جمله مزبور از ((خف)) باشد نه از ((خفى))).
3. و ملحق شونده ملحق شود (وقتى که حکومت به سمتى رفت مردمان نیز به آن ملحق شوند، چون ((الناس على دین ملوکهم))).
4. و پشتها سنگین شود (از مشکلات، از گناهان و...)
5. و کارها و اشیاء نزدیک به هم شوند (مکانها نزدیک به هم شوند و دنیا یک خانواده شود یا اینکه همه جا مثل هم است و نیرنگ و دروغ همگانى است).
6. و از انتشار جلوگیرى به عمل آید (از انتشار حق جلوگیرى شود، یا از انتشار در زمین منع گردد و محدوده هاى قانونى و مرزها مطرح شود).
7. و دماغ مالک به خاک مالیده شود (دنگ و فنگهایى که براى مالک مثل گرفتن زمین و مالیات و... مطرح مى شود).
8. و بپیماید پیماینده .
9. و به شگفتى وادارد عدد از کثرت و زیادتى (یا مبهوت و شگفت زده شود عدد).
10. و وسوسه ها به هیجان در آید (مثل شکوک اعتقادى و غیره مثل اینکه این کار چون به مصلحت من است، پس چرا انجام ندهم ؟).
11. و گرگها به صدا (زوزه) در آیند (مراد، مردمان گرگ صفت است).
12. و امواج به خروش در آیند (شاید اشاره به امواج گناه و مادى گرایى باشد که به خروش آمده و هر گروهى را به سمتى کشانده و افراد زیادى را روانه دیار نیستى و هلاکت مى کند. لذا باید در این میان سوار کشتى حق شد که سبب نجات انسان است و در اخبار آمده که پیامبر صلى الله علیه و آله فرمود: مثل اهل بیت من مثل کشتى نوح است که هر کس سوارش شود نجات یافته و هر کس از آن تخلف کند نابود شده است).
13. و حج گزارنده ضعیف شود (رفتن به حج ممنوع شود یا مشکلات زیادى سر راهش قرار گیرد و یا نفقه و مخارج حج بالا رود که حاجى در مقابلش ناتوان گردد).
14. و مطالبه شدید شود (یا اشاره به مالیات دولتى است که به زور ستانده شود، یا به خاطر ضعف افراد، افراد بدهکار نتوانند بدهى خود را بدهند و در شدت و تنگنا واقع شوند یا به معناى هلاکتها و عذابها است که عذابهاى شدید بر سر مردمان بیاید).
15. و نزاع و خصومت و جدال پیشرفت کند (فراگیر باشد و به هر جایى برسد یا دعواها و درگیریها پشت سرهم واقع شوند).
16. و عربها با هم اختلاف کنند.
17. و خواهشها و خواسته ها شدید شود (هر کس پا را فرا گذارد و درخواست بالاتر و سخت ترى بکند).
18. و درخواست فرار شود (هر کس مى کوشد به جایى فرار کند و خود را برهاند).
19. و وامها درخواست شود (اکثر مردم مدیون باشند، لذا مورد مطالبه واقع شوند.)
20. و اشکها روان شود (گرفتاریها زیاد شود و مادر نمى داند که فرزندش زنده است یا نه و یا فرزندان و خانواده اش را در پیش چشمش مى کشند و...).
21. و فریفته شود فریفته شده (نیرنگها زیاد شود).
22. تحرکها و فعالیتها زیاد شود (براى به دست آوردن مختصر چیزى بایستى سخت کار کند و به اصطلاح جان بکند).
23. افراد بر حق محاصره و پایین نگهداشته شوند (خاموششان نگه دارند).
24. و زمامدار مطاع ناتوان شود (چه رسد به زمامدار غیر مطاع با توجه به شدت مشکلات).
25. و تاریک شود شعاع (آفتاب) (شعاع حق تاریک شود و کسى به آن توجه نکند).
26. و گوشها کر شود (صداى حق را نشنوند).
27. و پاکدامنى رخت بر بندد.
28. و انصاف از بین برود.
29. و شیطان چیره گردد.
30. و نافرمانى بزرگ شود (مردم گناهان بزرگ انجام دهند).
31. و زنان زمامدارى کنند و حکم برانند.
32. و رویدادها بزرگ به وقوع پیوندد (قحطیها، زلزله ها و نابودى انسانها بر اثر سلاحهاى مخرب و نابودکننده مثل سلاحهاى اتمى و شیمیایى).
33. و دمنده ها بدمند (با سمپاشیها افکار را مسموم کنند).
34. و خواهشها مختلف و گوناگون شود (هر کس سازى مى زند و به سازى مى رقصد).
35. و بلاها و سختیها بزرگ شود.
36. و شکوائیه ها و گلایه ها سخت شود.
37. و دعوا پیوسته باشد.
38. و متجاوز تجاوز کند.
39. و به خشم آینده به خشم آید (در نتیجه، مردم شورش کنند).
40. و سخت گیرندگان خونریزى و جنگ کنند.
41. و ملحد و طعنه زنندگان در دین سخن گویند.
42. و بیابان به زوزه و فریاد در آید (یا بیابانها خشک شوند و طراوت خود را بر اثر جنگ و خونریزى از دست بدهند).
43. و فریاد برآورند زمامداران .
44. و به هدف زننده چیره شد.
45. و عمل کرد زایل کننده .
46. و زمین لرزید.
47. و واجب الهى تعطیل شد.
48. و امانت گرفته شد و پرداخت نشد.
49. و خیانت آشکار شد.
50. و از محافظت و مراقبت ترسیده شد (افرادى که خود را از گناه باز مى دارند و خود را در برابر گناه و امور مشتبه کنار مى کشند کارشان مورد قبول نباشد).
51. کمبود شدت گیرد (کمبود باران و نعمتها).
52. و فزونى و بسیارى به هراس اندازد (بسیارى قحطى و گرسنگى).
53. و حرامزادگان به پا خاستند.
54. و نیکان و اولیاء نشستند و ایستادند (دست کشیدند یا اینکه نتوانستند کارى انجام دهند).
55. و ثروتمندان پلید شوند.
56. و شقاوتمندان به آرزوهاى خود دست یافتند.
57. و کوهها انحراف پیدا کردند (یا اشاره به علما است که همانند کوه اند و دچار انحراف مى شوند و یا اینکه عبارت ((مالت الاجیال)) است و جمع ((جیل)) یا ((یاء)) یعنى گروهها و طوایف و دسته ها منحرف شدند).
58. و امور شبیه به هم، همشکل شوند (و تشخیصشان مشکل شود).
59. و سوزانده و نابود شوند غربال (ملاک تشخیص حق از باطل از بین برود).
60. و از کمال منع شود (کسى که مى خواهد به کمال برسد برایش مانع تراشى مى شود).
... پس، در زمانى که این علائم واقع شد مردمانى خروج مى کنند که گناه و جنایاتى را مرتکب مى شوند (و اگر عبارت ((الحرائر)) با ((حاء)) مهمله باشد یعنى تجاوز به زنان و دوشیزگان مى کنند) و مالک مى شوند ((جزائر)) را (جزیره ها را) و نیرنگها به کار مى برند و خراسان را خراب مى کنند و دگرگون مى سازند حلسان را (یا اسم جایى است یا جمع ((حلس)) به معناى اینکه باز مى گردانند خانه نشینان را از خانه نشینى) و دژها و مواضع دفاعى مستحکم را ویران مى کنند و آشکار مى سازند آنچه را که مصون و محفوظ مانده بود و مى چینند (و قطع مى کنند) شاخه ها را و فتح مى کنند عراق را و باز مى دارند از شکاف و دو دستگى با (ایجاد ترس و) خونریزى (یعنى هر صداى مخالف را به سرعت در نطفه خفه مى کنند یا مراد این است که مى مکند و سوء استفاده مى کنند از شکاف و ایجاد اختلاف بین گروهها با خونى که ریخته مى شود)(1). پس، در آن هنگام انتظار بکشید ظاهر شدن صاحب الزمان را؛ یعنى مراقب باشید و چشم و حواستان را متوجه امام زمان کنید که بزودى ظهور خواهد فرمود.
اللهم عجل فرجه و سهل مخرجه و ارفع موانع الظهور یا من الیه تصیر الامور بحق محمد و آله علیهم السلام .
2- امیر مؤ منان و خطبه ذى قار و علائم آخرالزمان
خداوند براى هدایت و ارشاد شما پیامبرش را مبعوث به رسالت فرمود و بدانید که بعد از من دورانى خواهید داشت که در آن چیزى پنهان تر از حق نیست و نیز در آن زمان روشن تر از باطل چیز دیگرى نخواهد بود. در این عصر، دروغ بستن بر خدا و پیامبرش از هر چیزى بیشتر است . در این زمان متاعى کم ارزش تر از قرآن خدا در نزد این مردم نیست، در صورتى که قرآن را بحق بخوانند و به آن عمل کنند، هیچ متاعى از نظر ارزش به پاى کتاب خدا نمى رسد، اگر تحریف شود و برخلاف حق تفسیر گردد، به تحقیق، سودجویان از آن استفاده مى کنند. در این زمان و در میان مردم شهرها هیچ چیزى از معروف (کارهاى خوب و خداپسند) زشت تر و منکرتر، و هیچ کارى و عملى از منکر (گناه) زیباتر نیست . در نظر مردم گمراه این زمان هیچ راهى بدتر از رفتن به راه حق نیست (پیمودن راه بندگى به معنى واقعى). در این عصر است که دانایان به قرآن آن را پس پشت مى اندازند و نگهبانان قرآن آن را به دست فراموشى مى سپرند (البته در عمل نه به زبان) و هواى نفس آنها را به این سو و آن سو مى کشد و این انحرافى است که آن را از پدران خود به ارث برده اند. آنان به دروغ قرآن را تحریف و تفسیر مى کنند و حقایق آن را خلاف واقع دانسته، آن را به بهاى کمى مى فروشند و نسبت به آن بى رغبت اند. پس، قرآن و اهل قرآن در این عصر رانده شده از اجتماع هستند و در عین اینکه (بسیار کم اندو) در میان مردم از لحاظ ظاهرى حضور دارند در مغنا بیرون و بیگانه از این جامعه اند، و در حقیقت، به تبعید شدگان شباهت دارند و کسى به آنها (قرآن و اهل آن) مکان نمى دهد (آنان را تحویل نمى گیرد). آفرین بر این دو یار موافق (یعنى قرآن و پیروان واقعى آن). در این زمان قرآن و اقلیت عامل به آن ظاهرا در میان جامعه هستند، اما در واقع بیرون از این مردم زندگى مى کنند؛ زیرا راه سعادت و راه شقاوت و گمراهى یکسان نیستند اگر چه با هم در یک جا جمع شوند. مردم این زمان گرفتار جدایى و نفاق و از هماهنگى با حق بر حذرند و امور دینى و دنیوى خود را با افرادى برگزار مى کنند که کارشان نیرنگ و زشتکارى و رشوه خوارى و کشتار انسانهاست گویى خود را پیشواى قرآن مى دانند و عملا از رهبرى قرآن محروم اند. از حق در میان آنها جز نامى و از قرآن جز جلد و کاغذ و نوشته هاى آن نمانده است . در این جامعه صداى قرآن و احکام آن بر مى خیزد و بعضى به آن علاقه مند مى شوند و در مجلس مى نشینند، ولى آرام نگرفته از مجلس بیرون مى شوند در حالى که از دین اسلام بیرون رفته اند (دیدن خلافها و شنیدن آن) از دین پادشاهى به مذهب حکمران دیگر مى روند، همین طور از سوى این حاکم به سوى آن فرمانروا و از سوى آن حکومت به سوى حکومت دیگر و از فرمانبرى حکمرانى دیگر در رفت و آمدند (آرى، چون پناهگاه اصلى ((دین)) را از دست داده اند). خداوند آنها را گرفتار استدراج خود مى کند، یعنى به بدبختى و عقوبت خود مى کشاند، اگر چه به ظاهر سرگرم دنیاى خود هستند و به اصطلاح با خوشى زندگى مى کنند و به راستى که آرزوها و امیدهاى بیجا زندگى آنها را فرا مى گیرد تا آنجا که فرزندانى در معصیت به وجود مى آورند (نسل آینده را پدید مى آورند). در مقابل ناحق سر تسلیم خم مى کنند و در عین حال خود را دیندار مى دانند (آرى، دین دلخواه اهل دنیا، نه آن دینى که خداوند فرستاده است).
مساجد این مردم در این زمان از نظر ساختمان (کاشى کارى، فرشهاى قیمتى، بخارى، کولر و امثال اینها) آباد، اما از هدایت مردم به دین واقعى ویران است (تبلیغات درست برخلاف آنچه در واقع هست پیاده مى شود). خوانندگان قرآن و آبادکنندگان مساجد زیانکارترین و ناکام ترین خلق خدایند. اینان سرچشمه گمراهیها هستند و بازگشت ضلالت و گمراهى نیز به سوى خود آنها خواهد بود. شرکت در مساجد اینها کفر به خداوند بزرگ است مگر براى آن افرادى که نسبت به گمراهى آنها شناخت داشته باشند. بر اساس اعمال نادرست متصدیان امور دینى، مساجد، این پایگاه دینى، از نظر تقوا خراب و انباشته از گمراهى مى شود و سنتهاى خداوندى را مبدل مى سازند و حدود الهى را تغییر مى دهند و مردم را به راه راست نمى خوانند و در آمد کشور اسلامى و اموال بیت المال را به صاحبان واقعى اش، یعنى مستحقان نمى دهند بلکه آن را در راه نامشروع و جنگ و خونریزى به مصرف مى رسانند و در ارتباط با پناهندگان اسلام پیمان شکنى مى کنند و کسانى را که در این مسیر ناحق از آنها کشته مى شوند شهید مى نامند و به خداوند افترا مى بندند و او را انکار مى کنند و از دانش به خاطر نادانى خود روى بر مى گردانند. در گذشته هم کسانى همچون اینان بودند که بندگان خوب خداوند را شکنجه مى دادند و آنها را مثله مى کردند (یعنى گوش و بینى آنها را مى بریدند) و گفتار آسمانى و بر اساس مصلحت آن افراد را که از طرف خداوند مى گفتند دروغ و ناحق مى انگاشتند و در برابر کار خوب و شایسته کیفرهاى ناصواب مقرر مى کردند و حال آنکه خداوند پیامبرى را از میان شما مبعوث کرد که نمى تواند رنج شما را ببیند (یعنى خوشى و رفاه شما را طالب است و همه مسلمانان را دوست مى دارد) و بر این پیامبر کتابى نازل شده است که نظیر ندارد (چون که جوابگوى تمام خواسته ها و نیازمندیهاى علمى، اقتصادى، صنعتى، کشاورزى، تجارى، دامپرورى، نظامى، سیاسى، اخلاقى، اجتماعى و سایر نیازهاى دیگر شماست). خداوند وعده فرموده است که باطل به هیچ نحو نمى تواند به قرآن حمله ور شود و تحریف در آن راه نمى یابد (از پیش رو و پشت سر، خداوند نگهبان قرآن است) و با اینکه از تمام گذشته ها خبر داده کوچکترین خلافى در آن دیده نشده است و تاریخ دنیا نیز بر آن گواهى مى دهد...
از خداوند بزرگ تقاضا دارم که همه مسلمانان جهان به ویژه شیعیان آن حضرت را موفق به انجام و عمل کردن به دستورات دنیا و نیز دورى از کجرویها بفرماید. آمین یا رب العالمین .